خانوادهی سیمپسون (The Simpsons) به ایرلند سفر میکنند. لیزا سیمپسون (Lisa Simpson) از دیدن کتابهای آستریکس (Asterix) و ماجراهای تنتن در فروشگاه شگفتزده شده است. زیرا فکر میکرد که آنها فقط در کلاسهای زبان فرانسوی مدرسه وجود دارند. او تنتن در پاریس را خواند و بهشکل تصادفی یکی از صفحات را پاره کرد. لیزا از آسیبرساندن به کمیک احساس گناه و ناراحتی کرد و بهسرعت از صاحب فروشگاه عذرخواهی کرد. البته صاحب فروشگاه عصبانی نشد، زیرا فهمید که این اتفاق سهوی بوده است.
بارت سیمپسون (Bart Simpson) نیز از طرفداران داستانهای تنتن است و نسخهای از کتاب خرچنگ پنجه طلائی در دستان اوست. هنگامیکه بارت در طول سفر به ایرلند، بلژیک را مسخره کرد، مادرش تهدید کرد که کتابهای تنتن را از او میگیرد. بارت نیز، کتاب را در آغوش گرفت و قول داد که پسر خوبی باشد.
سیمپسونها و علاقه به تنتن
برخلاف شناختی که از خانوادهی سیمپسونها وجود دارد، بهنظر میرسد که آنها سلیقهی خوبی دارند!
تنتن در پاریس با کاپیتان هادوک زمانی که شاهزاده پنهلوپه در حال اجرای آهنگ رودخانهی مهتاب (Moon River) بود، دیدهشد. هنگامی که او میخواند: My huckleberry friend، تنتن و کاپیتان یکدیگر را در آغوش میگیرند.*
سکانس این قسمت از “علاقه سیمپسونها به تنتن” را مشاهده کنید:
* این عبارت از فیلم مشهور صبحانه در تیفانی (Breakfast at Tiffany’s) است. My huckleberry friend به اصطلاحی از آمریکای قدیم اشاره دارد که به معنای دوست صمیمی، وفادار و همراه در همهی موقعیتها است.