جواهرات کاستافیوره

کتاب بیست‌ویکم
عنوان اصلـــی: Les Bijoux de la Castafiore
عنوان انگلیسی: The Castafiore Emerald


تن‌تن و کاپیتان، اطراف مولینسار در حال گردش هستند. در همان نزدیکی‌ها عده‌ای كولی چادر زده‌اند و چون محيط آ‌ن‌جا غيربهداشتی است كاپيتان از آن‌ها دعوت می‌‌كند كه نزديک قصر ساکن شوند. در اين بین كاستافيوره خبر می‌دهد كه می‌خواهد به‌دیدن هادوک بيايد. کاپیتان که از او فراری‌ست، تصميم می‌گيرد كه به سفر برود. ولی مچ پایش در پی حادثه‌ای آسیب می‌بیند و ناگزیر در قصر می‌ماند. كاستافيوره با همراهانش به مولینسار می‌آیند. پس از مدتی، زمرد معروف جواهرات كاستافيوره به‌سرقت می‌رود…

"جلد

آماده‌سازی و انتشار جواهرات کاستافیوره

تاریخ طراحی و آماده‌سازی: 04/ژوئیه/1961 – 04/سپتامبر/1962 (13/تیر/1340 – 13/شهریور/1341)

این کتاب در سال 1963 (1342 خورشیدی) منتشر گردید. بسیاری از قهرمان‌هایی که هرژه در دنیای تن‌تن آفریده بود در این داستان به تمسخر گرفته می‌شوند. این‌بار به‌جای این‌که قهرمانان داستان به دنبال ماجرایی بروند، ماجراها به سراغ آن‌ها می‌آیند. آن‌ها هیچ طرح یا نقشه‌ی خاصی را دنبال نمی‌کنند ولی در انبوهی از وقایع مضحک و گیج‌کننده گرفتار می‌شوند.

"</p

این کتاب، مجموعه‌ای از کمدی خطاهاست! همه‌ی چیزهایی که می‌توانند به اشتباه انجام شوند به‌طور تمام و کمال در این داستان به‌خطا اتفاق می‌افتد. هنر قصه‌گویی هرژه در این اثر در اوج کارهای او قرار دارد و از این نظر این اثر کامل‌ترین کتاب هرژه می‌باشد. این داستان، از معدود ماجراهای مجموعه‌ی تن‌تن است که در آن موضوع عشق نیز دیده می‌شود.

سانزو

عنوان اصلی که هرژه می‌خواست از آن استفاده کند خدای بزرگ! جواهراتم! (Ciel! Mes bijoux) بود که توسط کاسترمن، ناشر کتاب‌های ‌تن‌تن رد شد. این تکه کلامی‌ست که بیانکا کاستافیوره در طول داستان بارها آن‌را تکرار می‌کند.

"</p

هم‌چنین اين تنها داستانی است كه تمامی اتفاقات آن در قصر مولينسار می‌گذرد. جلد این کتاب به‌خودی خود دعوت به اجرا است. تن‌تن از تماشاگران دعوت می‌کند تا نمایش را ببینند. سکوت لطفن!

"</p

کولی‌ها

یک ضرب‌المثل قدیمی رومانیایی می‌گوید:

کولی‌ها از دور انسان به‌نظر می‌رسند.

اگرچه این جمله توهین‌آمیز است، اما نشان‌دهنده‌ی نگاه و نگرش نسبت به این افراد است.

هرژه از نخستین کسانی بود که کولی‌ها را ‌در جواهرات کاستافیوره جوری به تصویر کشید که از تعصبات زمان خود رها شود. تن‌تن و کاپیتان هادوک موفق می‌شوند با ملاقات و صحبت با کولی‌ها، به پاره‌ای از شایعات دروغین در مورد این افراد پایان بخشند.

کولی‌ها

بیانکا کاستافیوره

اگرچه بیانکا کاستافیوره در سراسر جهان مشهور است، اما به‌نظر می‌رسد مشهورترین کار او جواهرات اثر فااوست است! اتاق بلبل میلان در مولینسار شبیه به اتاق پادشاهان است، با تخت چهار پوستری که با گلدوزی ایرانی پوشانده شده.

اتاق کاستافیوره در قصر مولینسار

جواهرات کاستافیوره

کاستافیوره همواره ترس به‌سرقت رفتن جواهراتش را دارد. سرانجام به‌نظر می‌رسد این اتفاق رخ می‌دهد و در این‌جا کارآگاهان زبده، دوپونت و دوپونط وارد ماجرا شده و به نوبه‌ی خود تحقیق و تفحص می‌کنند. آن‌ها، نستور، ایرما و کولی‌ها را متهم به دزدی می‌کنند. در پایان پس از کش‌وقوس‌های فراوان، زمرد توسط تن‌تن در لانه‌ی یک زاغ پیدا می‌شود!

زمرد

قصر مولینسار در جواهرات کاستافیوره

پیش‌تر در کتاب اسرار اسب شاخدار و گنج راکام قرمز با قصر مولینسار (Moulinsart) که وابسته به اجداد کاپیتان هادوک بود آشنا شدیم. تمام بخش‌های این قصر که بیش‌تر در جواهرات کاستافیوره نمایش داده می‌شود، بر اساس عکس‌های یک بروشور گردش‌گری منتشرشده در ابتدای دهه‌ی 1940 است که عنوان آن، کاخ‌های تاریخی فرانسه می‌باشد.

شورنی (Cheverny) یکی از کاخ‌های زیبای دره‌ی لوآر است که در قرن 17 میلادی به‌سبک کلاسیک لوئی سیزدهم ساخته‌شده و الهام‌بخش هرژه برای خلق قصر مولینسار بوده.

بروشور قصر

راه پله

میشل سرس (Michel Serres) نویسنده، نظریه‌پرداز و فیلسوف فرانسوی مدعی‌ست که پله‌های مولینسار نقش اصلی داستان جواهرات کاستافیوره را ایفا می‌کنند.

پله‌ها نخستین‌بار در اسرار اسب شاخدار به‌تصویر کشیده‌ می‌شوند. زمانی‌که تن‌تن با استفاده از یک نیزه باعث سرنگونی برادران پرنده می‌شود.

راه پله

اما در جواهرات کاستافیوره باید بیش‌تر مراقب بود! تخته‌سنگ مرمر شکسته‌شده در پله‌های میانی باعث واژگونی و کله‌پا شدن افراد می‌شود. به‌شکلی که یک‌بار باعث پیچ‌خوردن پای کاپیتان شد. نتیجه‌ی آن حادثه، 15 روز استراحت کامل برای هادوک و نازل‌شدن کاستافیوره و همراهانش بر او گردید!

راه پله

تلویزیون رنگی

پروفسور تورنسل پنج‌سال جلوتر از اختراع تلویزیون رنگی، یک تلویزیون رنگی بزرگ به اسم سوپررنگ تریفونار (Supercolor Tryphonar) ساخت.

تلویزیون رنگی

علم در خدمت عشق

یکی دیگر از اختراعات تورنسل در این داستان، پرورش نژاد جدیدی از گل رز به‌رنگ سفید است. پروفسور علاقه‌ی زیادی به بیانکا کاستافیوره دارد و به‌همین خاطر اسم گل خود را بیانکا به‌معنی سفید نام‌گذاری کرد!

پروفسور تورنسل

شخصیت‌های داستان

تن‌تن و میلو، کاپیتان هادوک، پروفسور تورنسل، دوپونت و دوپونط، میارکا، ماتئو، نستور، سانزو، آقای بلو، بیانکا کاستافیوره، ایرما، ایگور واگنر، کوکو، سرافین لامپیون، ژان-لو دو لا باتلری و والتر ریزوتو، جینو، آندره و…


"</p

گزیده‌ای از انیمیشن جواهرات کاستافیوره به‌زبان اصلی

در حال بارگذاری پخش کننده...

به اشتراک بگذارید

کتاب بعدی
پرواز شماره 714 به سیدنی
کتاب پیشین
تن‌تن در تبت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید

فهرست